-
آزادی معنوی
چهارشنبه 15 دیماه سال 1389 13:18
در مسیر طریقت بهترین نشانه ای که به درستی راه اشاره کند حصول آزادی معنوی است . آیا واقعا از قید فشارهای جامعه و محیط و .... آزاد هستیم ؟ آیا واقعا خود را صاحب دنیای خود میدانیم ؟ و آیا از شر بهشت و جهنم و خوب و بد آزاد شده ایم ؟ با عشق
-
حمایت
سهشنبه 14 دیماه سال 1389 00:52
در اوج درد و رنج هایمان حتی اگر هیچ چیز در پیرامون ما دلخواه نباشد، باید بدانیم: " خداوند هرگز بیش از توانمان به ما نمی دهد! "
-
کتاب مقدس ...
دوشنبه 13 دیماه سال 1389 15:55
نمیدانم فیلم کتاب مقدس یا The Book Of ELLI رو دیدین یا نه جریان بر میگرده به بعد از آرماگدون و انسانهایی که زنده موندن و با بقایای تمدن گذشته روزگار میگذرانند . داستان به شهری میرسد که پادشاه آن بر مردم خود حکومت میکند و صاحب جان مال و ناموس آنهاست . اما با تمام وجود به دنبال کتابی است و برای آورنده آن زیبا ترین دختر...
-
خداحافظ بهشت عزیز ...
شنبه 11 دیماه سال 1389 10:52
همیشه بهشت دیگری برای فتح کردن هست .... اما خداییش خیلی سخته دل کندن از این بهشتی که توش هستی و دوباره آواره کوه و بیابان شدن ... به امید ..... نمیدانم ... جدا گذر از وابستگی ها دل شیر می خواهد و مغز خر .... با این حال یکی از علایق من گذشتن از چیز هایی است که مدتها وقت صرف بدست آوردنشان کرده ام . یاد یه شعر افتادم :...
-
هزار اسم
جمعه 10 دیماه سال 1389 23:59
می بینم که کم کم داره اینجا ، کنج خلوت ما ، شلوغ میشه.! هزار اسم داری که مثل سابقه کارت میمونه.سالهاست که تجربه کارهاتو داری. حواست به همه جا هست.خوش برخوردی،متینی،...،هیچ کس بهتر از تو نمیتونه کارها رو سامان بده و ... تو استخدام میشی به مدت سه ماه تا ببینم چطور میتونی پرونده سنگین اعمال منو پیگیری و سبک کنی.اگه خوب...
-
آن ...
پنجشنبه 9 دیماه سال 1389 09:46
آن همین جاست در همواره بودن ... این ما هستیم که گاهی هستیم و گاهی در پی تغافل جهانهای زیرین میرویم ... با عشق
-
آیینه
چهارشنبه 8 دیماه سال 1389 23:09
این سریال بود.یادتونه؟ زندگی تلخ جای خودشو به زندگی شیرین میداد. خدایی نمیدونم چی و چطوری بگم ولی وقت کمی داریم ها! مثلا من سی سال عمر کردم هیچی،کشک،فوق فوقش چهل تا دیگه داشته باشم تو یک متری در بهشت بنزینم تموم میشه،مصرف سوختمم که بالاست.سهمیه هم گرون شده.اونوقت یه ماشین حمل ترافیکی میرسه و ما را تا اوراقی های جهنم...
-
پرواز
چهارشنبه 8 دیماه سال 1389 15:10
دیر زمانی است که دل هوای پرواز کرده، تا برکند از هر چه کندن از آن سخت است. تا بار دیگر ببیند آنچه را که هرگز ندیده. تا شاید حس کند و ببوید. تا مگر بشنود آن آوای دلنواز را. تا اوج گیرد و اوج گیرد و به او برسد. و بعد....... بازگردد و بار دگر ببیند و ببوید و بشنود و حس کند، تجربه ای دیگر را...
-
شگفتی شفای گیاهان
شنبه 4 دیماه سال 1389 18:53
تا اونجا که من میدونم دلم براتون بگه که هر گیاهی از نوک برگش تا ته ریشش خاصیت داره! مثل چایی که میخوریم صد و سی نوع مریضی را درمان میکنه.وقت شد براتون میشمرم...آخه زیاده. گل پامچال،گل بابونه،برگ بابا آدم،همین دور نریم جعفری خودمون،پیاز...پیاز قاتل مشکلات گوش و حلق و بینی در سرما خوردگیه،و کلی دیگه. فقط موندم که خاصیت...
-
هدایت نورانی
جمعه 3 دیماه سال 1389 00:21
امروز یکی از بهترین روزهای من بود. تا حالا فکر کردید که تاوان کارهامونو چطور پس میدیم؟ چه خوب چه بد؟ پروسه خرید گوشت توی شرکت ما بستگی داره به ده نفر آدم و سی و سه نفر دیگه که کار میکنند که حقوق بگیرند و کارشون چرخ مجموعه ما را میچرخونه تا هزینه ها پوشش داده بشه.هزینه هزار پانصد نفر دیگه که درگیر شرکت ما هستند. اون ده...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 2 دیماه سال 1389 11:56
زندگی بدون تجربه، ارزش زیستن ندارد. ((سقراط))
-
مرزهای آزاد (چند؟)
دوشنبه 29 آذرماه سال 1389 00:59
هر چیزی تو این دنیای کوچیک عاشق شدن داره.مثل توله سگی که من میشناسمش! مگه میشه عاشق شدنو در چند جمله خلاصه کرد؟ اینکه عاقبت همه آدم ها بهشت وعده داده شده یا نشده است.اینم دیگه معنایی نداره.چون وقتی شناخت داشته باشی از مرگ هراسی نداری.ازینکه دیر شد ،ازینکه وقت زندگیت در حال اتمامه و تو هیچ کاری برای شناخت بهتر حتی...
-
ای دل آدم میسوزه ..
یکشنبه 28 آذرماه سال 1389 20:15
آی دل آدم میسوزه ... من گنگ خواب دیده و خلقی تمام کر من عاجزم زگفتن و خلق از شنیدنش یاد آنیتیا به خیر چه روز و شبهای زیبا و پر باری بود .... با عشق
-
رشته ای به نام ...
یکشنبه 28 آذرماه سال 1389 18:19
فقط هنگامی می توانیم رشد کنیم و تکامل بیابیم که از این دیدگاه مبتنی بر خودشیفتگی که ((هر چیزی فقط آن گونه است که ما می بینیم!)) دست برداریم و سعی کنیم زندگی را از دیدگاه دیگران نیز تجربه نماییم. اگر نخواهیم دیدگاه های دیگران را بفهمیم، همیشه فکر می کنیم حق با ماست و دیگران اشتباه می کنند. و تا زمانی که ما درس هایمان...
-
بیماری ...
جمعه 26 آذرماه سال 1389 20:11
چقدر از بیماری های روح خوانده بودم ... چقدر دیده بودم که ارواح دچار آنها هستند ... چقدر از خودم بدم میامد که این بیماری ها را هر از گاهی در خودم میدیدم ... مدتها از آن موقع که با ژستی عارف مابانه به دنبال حل شدن این موضوع بودم میگذرد .. تا اینکه این چند وقته تا جاییکه جا داشتم مریضی و درد سراغم آمد ... انقدر که یاد...
-
حضور مجلس انس ...
سهشنبه 23 آذرماه سال 1389 18:06
حضور مجلس انس است و دوستان جمع اند و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید دیشب خواب دیدم همه کسانی که میشناختم دور هم جمع شدیم . این همه که میگم شامل دوست و دشمن و ... میشه همه کنار هم خوب و خوش چه صفایی میبردیم از این همه با هم بودن انگار که گرگ و میش از یه چشمه آب میخوردن... ولی حقیقتش یه چیز دیگه بود... ..... خیلی فکر...
-
تکرار
دوشنبه 22 آذرماه سال 1389 19:45
به دنیا میایم، زندگی می کنیم و میریم... همیشه دوست داریم کم و کاستی دیگران رو به سخره بگیریم. اینو یاد میگیریم که عشق رو فقط طلب کنیم. کسانی رو دوست داریم که خوش برخورد، باادب، متین و...باشند. پول رو معیار سنجش قرار میدیم. درس می خونیم وبه دانشگاه میریم. کار میکنیم و ازدواج. بچه دار میشیم و نوه دار و ... به دنیا...
-
یادداشت جدید
جمعه 19 آذرماه سال 1389 23:02
داشتم گزارش کار روزانه خودمو مرور می کردم.چه چیزایی که یادم نیومد که باقی مونده کارام بود.یا زمانهایی که بیهوده تلف شده بود یا تکرارهایی که تو ذهنم موند. جایی خوندم که دفترچه ای برای رویاهامون درست کنیم.بنویسیم هر چه که یادمون اومد.بعد یه مدت چیزای جالبی را می فهمیم.سرنخ هایی که در رویاها بدست میاد،مثل گزارشهای...
-
حرفی برای گفتن ...
یکشنبه 14 آذرماه سال 1389 09:45
اصلا خوشم نمیاد که بگردم تا حرفی پیدا کنم برای گفتن هر چی باشه من نه معلم هستم نه آخوند من فقط شاهین ام ... اما این روز ها به جای حرف زدن و شنیدن دارم میبینم .... سیلان روح الهی و عشق در نقطه نقطهء این ماتریکس بیرونی چه کور مانده بودم تا امروز ... این اقیانوس عشق و رحمت که همین جاست ... همچون ماهی ای بودم که در دریا...
-
نبودن
دوشنبه 8 آذرماه سال 1389 18:37
میبینم که انگار خاکستر مرده پاشیدند تو وبلاگها و کسی یه هفته ای که نبودم آپی نکرده. کجایید ای شهیدان خدایی..... انگار که من نباشم چرخ وب ها نمی چرخه.جلل الخالق! واقعا که اگه خالصانه برای رضای خدا کار انجام بدی و گوش بزنگ باشی تا چی سر راهت قرار میده همه کارها خوب پیش میره و اوضاع بر وفق مراد میشویی ید! همین کار من...
-
ای دوست
دوشنبه 1 آذرماه سال 1389 20:19
ای دوستو با او دوستو فرق داره.آبشون تو یه جو نمیره.او دوستو خیانت میکنه ،او دوستو نمیکنه. او دوستو وقت دست تنگی دستتو نمیگیره، او دوستو می گیره. ای دوستو ..... او دوستو...... دوسته دیگه،کاریش نمیشه کرد.دوسته
-
زیر چتر باران
جمعه 28 آبانماه سال 1389 18:26
یه چند وقتیه هیچ بارونی نیومده بر خلاف سال های گذشته.نمیدونم اینم میخوان بندازن گردنه قضا و قدر یا مثلا گناهکار بودن مردم؟! کی فکرشو می کنه که یه قطره ناچیز بارون بتونه سیلابی بسازه که ریشه درختان را از جا در بیاره یا؟.... ....یا خانه ای را ویران کنه؟ هر کار خوبی هرچند کوچیک و ناچیز یا هر فکر خوبی هرچند به اندازه یک...
-
شفا یافتن ....
پنجشنبه 27 آبانماه سال 1389 10:08
این چند وقتی که نبودم یه تصادفی کرده بودم بستری بودم . تو بیمارستان همش فکر میکردم که تو این اتفاق که برام افتاده چه درسی برام وجود داره ؟ یه جایی بستری شدم که اسمش رو گذاشته بودم گوانتانامو .... انقدر که خوش میگذشت . بگذریم نکته ای که برام جالب بود این بود که انقدر شلوغ بود که طفلک کادر بیمارستان نمیرسیدن هیچ کاری...
-
امید
چهارشنبه 26 آبانماه سال 1389 18:53
گاهی یا شایدم خیلی پیش میاد که از همه چیز و همه کس ناامید میشیم و حتی خدا رو هم فراموش می کنیم، ولی شاید یادآوری این نکته بد نباشه که: در سخترین و بدترین لحظه هم راهی برای بقاء هست. برکت برای همه عزیزان.
-
خداوکیلی
یکشنبه 23 آبانماه سال 1389 19:36
یکی این خدا وکیلی را برای من معنی کنه.دست گلتون درد نکنه... زشتی رم معنی کنید بد نیست.... منتظرما!
-
اشک خورشید
شنبه 22 آبانماه سال 1389 21:35
وقتی غم تو دلش میشینه انگار خورشید در بلندترین روز خودش در قائم ترین زاویه ممکن میتابه. تا حتی یک قطره آبم نمونه که از چشمها یا از چشمه ها جاری بشه. اون حتی نمیدونه که چطور و چرا باید غمگین بشه.... نمیدونه که بودن یعنی نبودن....نبودن یعنی بودن میاد تا دل ها رو غمگین کنه....تا اشک در چشم هات بشینه. تا زیبا فکر...
-
خواستن
یکشنبه 16 آبانماه سال 1389 23:02
خدایا خواستم ولی نخواستی. خواستن توانستن است.این برام جمله ای بی معنی شده! خدایا اونی که نخواستی خواستم. پس خواستن خواستن است نه توانستن! چرا اینقدر بی معنی زندگی کردیم؟ چرا خودمونو تغییر نمیدیم؟ چرا بهونه میاریم؟ چرا خسته ایم؟
-
بهشت برین
چهارشنبه 12 آبانماه سال 1389 22:37
جایی که دوستان باشند.....؟! جایی که سرمای پاییز برگ ری ز جای خودشو به گرمایی از درون میده..... جایی که من اونجا هستم. مثل شاهینی که رهگذر رویای عشق هست
-
دیگه وقتشه که...
چهارشنبه 12 آبانماه سال 1389 18:40
این عکس قشنگ رو ببینید. چه پیامی ازش می گیرین...منتظر نظرهاتون هستم البته نظر خودم رو هم میگم ولی تقلب نکنیدا روح الهی تا یه جایی ما رو حمایت می کنه! تا وقتی که درس هامونو یاد بگیریم...ولی کم کم به جایی میرسیم که دیگه خودمون باید به سمت جلو حرکت کنیم و دیگه هیچ حمایتی نیست واین قسمت سخت ماجراست و اون موقعست که یه روح...
-
این راه ...
سهشنبه 11 آبانماه سال 1389 14:00
زمانی که دانشجو بودم یکی از دوستانم متن زیر که قسمتی از کمدی الهی دانته هست را روی یه برگ کاغذ بهم داد. نمی دونم توی این متن چه چیزی هست که منودگرگون می کنه، البته شاید شما دوستان این حس رو نداشته باشین ولی خوب بد ندیدم اونو با شما سهیم بشم. بالای دری با حروف پریشان چنین نوشته بود: "این راه،راه غم و شکوه است، راه...