نیروی بی پایان

تنها آن هستی دارد

نیروی بی پایان

تنها آن هستی دارد

لایق جانان

حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو   
و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو 
 
هرچی فکر میکنم چطوری شروع کنم عقلم قد نمیده!!... 
واقعیتش هرچه قد هم ما حرفای قلمبه سلمبه بزنیم و 
کلی واسه کلماتمون وقت بزاریم بازم به پای تجربیات روزمره نمیرسه . 
   
وقتی تو ایستگاه مترو بودم و داشتم فکر می کردم که  
چند وقتیه از معنویات که غذای روح انسان هست به هر بهونه ای دور بودم و  
توجیهات زیادی برای خودم دست و پا کردم،ناخوداگاه متوجه متن آهنگی شدم  
که داشتم گوش میکردم. 
منظورم همین شعر بالا بود که منو متوجه خودش کرد . 
یک دوری در همین اینترنت بزنید و کل شعر را بخونید و معنی کنید برای خودتون. 
نیرو بی پایان کمکتون می کنه . 
زیبایی درونی این شعر احتیاجی به هیچ توضیحی نداره و فکر کنم برای هر کسی  
حرفهای جداگانه ای داره،خودتون می فهمید.
 
 

الدورادو

آهنگ الدورادو را گوش می کردم از... اجازه دارم بگم؟ فکر کنم بدونید 

 

یه جاییش میگه که خدا یا خدایان شهر طلایی الدورادو را خلق کردند.تا حالا اینهمه گوش داده بودم ولی متوجه شباهتش با قلب (البته نه مادیش) نشده بودم.اینکه محبت ها و مهربانی ها قلبی طلایی به ارمغان میاره که در حقیقت خدا خلقش کرده تا مکان تمام آرزوهای طلایی انسانها باشه تا چطور هر کسی این شهرو بنا کنه و گنج واقعی رو بدست بیاره. 

 

 

آبی آسمانی

 به نام خالق درون 

 

گویند که سنگ لعل شود در مقام صبر 

آری شود ولی به خون جگر شود 

بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی 

مقبول طبع مردم صاحب نظر شود 

 

خیلی سخته راجب چیزی که درونت میگذره حرف بزنی.چون این واقعا یک تجربه شخصیه.اما مردمی که این حقیقت درون را کشف کردن یا حداقل راجبش آگاهی دارن تا حدودی وضعیت تو را درک میکنن.این درونی ترین مکان تو یا همون ته قلبت آفتابی تابش میکنه که خاموشی نداره.آسمونش آبیه.نه قرمز و نه رنگ دیگه و فقط به رنگ آبی آسمانیه. 

 

فعلا...  تا بعد... آسمانی باشید.