داشتم راجب یه جاهایی یه چیزایی میخوندم.
اگه بگم فکرتون جای دیگه ای میره.برای همین متمرکز بشین روی اینجایی که میخوام بگم.اول آبیه،بعد زرد،بعد نارنجیه،بعد قرمز،اگه شانس همراه باشه سرخ آتیشی دلپذیر البته نه از نوع ربش...
کمی نسیم سرد با چاشنی دریای آبی اگه مقدور باشه،یه دوست از هر نوعی که شما را درک کنه.
غروب شده دیگه.این همه منظره دل انگیز غروبه.باعث میشه یک سری از افکار ناراحت کننده پاک بشه.لازم نیست حتما ببینیدش.فقط تصور کنید که دارید میبینید.این که گفتم مربوط به همون مطالبی میشه که خوندم.افکار منفی را از خودتون دور کنید.
عشق چیز عجیبیه.تصور اینکه خدا به هر شکلی حتی زشت هم باشی عاشق آفریده خودشه واقعا شگفت انگیزه.تو میتونی اینجوری باشی؟؟؟
مثل اینکه داستان های دیو و غول و جن و شیاطین تمومی نداره! البته فرق کرده.
داستان یک جور دیگه بیان میشه.دست میزارند رو نقطه ضعف.آیا شما از مردن هراس دارید؟ دنیای بعد از مرگ وجود داره؟ ما همینطوری ول میچرخیم تا یک نمیدونم چیه اسمشو نبر جلومون سبز بشه و زندگی را به ما تیره و تار کنه؟
ای بابا! خسته شدم ازین چرندیات مدرن.فقط رنگ و لعابش فرق کرده.باطنش همون استفاده از نادانی انسانهاست.تاریکی.ترس.
بندگان حقیقی خدا مثل شیر ایستادند و پشتشون به محکمترین جاها وصله.اونجایی که لرزه بر اندام شیطان صفت ها میندازه.پس مراقب باشید که در دام نگاه های نورانی مردان خدا گرفتار نشید.
نپرسید چرا اینا را نوشتم.چون غات زدم از بس که وقت با ارزش طلا را پای چرندیات هدر می دند.
من متولد شدم.این همه دردسر به خاطر چی؟ درسته که عشق مادر (جان فدا) بهترین پاسخ هست اما،روندی که همه آدم ها طی می کنند و می میرند و جاشونو به کس دیگه ای میدن با توجه به سال ها زندگی و تجربه،آخرش که چی؟
تازه بعضی ها اعتقاد دارند که خیلی خیلی بیشتر از یک زندگی انسان عمر می کنه.تقریبا هشتاد و چهار میلیون زندگی ضرب در سالهای زندگی!!! این مربوط به تئوری تناسخ میشه.زیاد واردش نمیشم،حتی انقدر هم نباشه نزدیک یک قرن زنده ایم بخاطر چی؟
مثلا یک میلیارد چینی به دنیا اومدن،اگه مثل ما ایرانی ها هفتاد هشتاد میلیون بودن فرقی داشت؟ یا پنج هزار تا؟ این تصادفی هست که من ایرانم و تو اونور ایران،ژاپنیه اونطرف سیاره؟
و آیا زندگی یک قدم زدن اتفاقیه؟
امروزه میدونیم که خورشید دارای مقدار زیادی هیدروژن هست که با همجوشی هسته ای تبدیل به انرژی و حرارت میشه. و نور.
میلیونها سال طول خواهد کشید تا خاموش بشه،تا خدا چی بخواد.
این چیز بزرگ قسمتی از زندگی دنیایی ماست.با طلوعش خوشحال میشیم که دوباره روز آغاز شده و هرچه که در شب پیش اتفاق افتاده تبدیل به خاطرات شده.
وقتی غروب می کنه بیاد عشق می افتیم و لذت می بریم.
در طول روز نورش همه جا را روشن می کنه و میتونیم به خوبی اطرافو ببینیم.
اون دوست ماست.عجیبه،ولی دلتنگش میشیم اگه نبینیمش.انقدر وظیفشو خوب انجام میده که تکراری شده دیدنش ولی هیچوقت از این تکرار ناراحت نیستیم.اون خالصانه انرژی و نور می بخشه و تاریک ترین جا ها را روشن می کنه.
ما خودمون چقدر به این دوست دوست داشتنی شبیه هستیم.خدا چقدر به این دوست دوست داشتنی ما شبیه هست.
اما انگار ما زیاد به خدا شبیه نیستیم.همیشه که نمیتونیم انرژی دریافت کنیم و ذخیره کنیم.یک ظرفیتی داریم،بنابراین لبریز میشیم.قبل از لبریز شدن بهتره ببخشیم و لذت ببریم.
ما هم شبیه دوست میشیم.
ای دوست قبولم کن و جانم بستان...
آن
برای ارواحی که خلق کرد راهی را به سوی خانه بنا نهاد
و نقشه اش را بر روی یک آیینه به نام حقیقت رسم کرد .
اما به هنگام نزول ارواح به این کره خاکی آن آیینه را هم فرستاد .
شاید به دلیل خودخواهی ارواح کسی حواسش به ایینه و حفظ آن نبود
شاید هم آن میخواست تا چنین شود . به هر حال آیینه به هزاران تکه
تبدیل شد و هر روحی تکه ای از ان را برداشت .
مدتها گذشت و ارواح سر خورده از بازیگوشی و خودخواهی شان به یاد خانه
افتادند و تصمیم به باز گشت گرفتند . اما دیگر نقشه کاملی وجود نداشت ....
برای کامل کردن نقشه بهترین راه تقابل ارواح با هم و یاد گرفتن
قسمتی از آن نقشه از همدیگر است
اما اگر ما خود را در دایره دوست و دشمن و خوب و بد محبوس کنیم
هیچ گاه به کل دانستنی ها دست نمیابیم .
بهترین راه این است که با نهایت احترام و عشق با ارواحی که با انها برخورد
میکنیم رفتار کنیم تا درس لازم را از انها بگیریم
و یک قدم به خانه نزدیک تر شویم.
با عشق
قبلا این جمله همیشه گوشه ای از افکار منو به خودش اختصاص داده بود.الانم هست.
تنها خاطراتی که ما میتونیم ازش حرف بزنیم محدود به زندگی الآن ماست.جایی خوندم که کسی خاطراتی از زندگی متفاوت با زندگی فعلیش را بخاطر آورده و خانواده ای را پیدا کرده که مطمئن بوده قبلا یکی از اعضای اون بوده.اون جزئیاتی را بخاطر داشته که موجب تعجب شده بوده.
فقط تناسخ جوابی برای این مسئله داره.وقتش رسیده که گستره مطالعات خودمونو بیشتر کنیم و فقط با تعیین مرزهای دست و پا گیر خودمونو محدود به دانشهای شناخته شده نکنیم.
خیلی چیزها هست که باید بخاطر بسپاریم.
آوازم در خود از صدا افتاد
به خاطر بسپار به خاطر بسپار
آرزوی تک تک ما ایرانی ها بهشت برین هست.مثلا اگر بلیط داشت فکر می کنید اول چه کسایی اونو داشتند؟اگه داشت اونوقت جهنمم بلیط میخواست که اگه با نوشابه مجانی هم میدادند کسی نمی خرید!
اگه کارهای خوب و پسندیده کلید ورود به بهشت باشه تا حالا چقدر خوبی کردیم؟ این مکان نما چشمک میزنه انگار داره فکر می کنه.