زندگی، مادر مهربانی است که لحظه به لحظه قدکشیدنت را می بیند و
فردا را با فراز و نشیب های بیشمار پیش رویت می گذارد. گاهی زیر
چرخ دنده هایش له میشوی ولی چه باک که باردگر این مادر دلسوز
حامیت می شود و چنان لذتی را نصیبت می کند که تمامی سختی ها را
ازیاد خواهی برد.

آری، هر چه زندگی ام را مرور می کنم از قدکشیدنم هیچ گاه پشیمان نیستم
و شاید جز معدود افرادی هستم که بعد از سال ها آموخته ام گذشته ارزش
حسرت خوردن را ندارد.هر چه به عقب برمی گردم در می یابم که تا چه حد
مشکلات شیرینند و در پس هر مشکلی رشدی نهفته است.
زندگی همواره به ما لبخند می زند و این ما هستیم که گاهی این
لبخندها را نمی بینیم.
به قول بزرگی:
ما همواره منتظر سخترین لحظه هستیم در صورتی که آن را پشت
سر گذاشته ایم و نمی دانیم.
بله در اون اول یاد میثم افتادم که ممکنه با خوندنه این مطلب بگه کاش بزرگ نمیشدم تا مادرم هنوز بود
خوب دقیقا همینطوره من مثلا برام یه مشکلی پیش اومده بود که الان که ازش خلاص شدم ولی فک میکنم هنوزم با منه در صورتیکه نیس تازه الان به این باور رسیدم که ازش راحت شدم
فدات با عشق
مبارکه عزیزم
ببخش نرسیدم به وبت سر بزنم. خیلی نمی رسم بیام نت.
عیبی نداره گلم !!! راحت باش