وقتی به دنیا اومد تمام فرشته ها شادی می کردند.هیچ کس تا قبل ازین لبخند نور را ندیده بود.قبل ازین یکی دیگه ساخته شده بود.البته نه به این ظرافت و زیبایی.نتیجه اینکه تمام تجربیات قبلی بکار گرفته شد و جسورانه طرح جدیدی شکل گرفت.
پروژه قبلی نشسته بود و نگاه می کرد.محو این خلقت جدید شده بود.با خودش فرقایی داشت.نمیدونست که از درون هم متفاوت ساخته شده.مثلا میتونست بهتر تحلیل کنه.میتونست همزمان دو کار را تجربه کنه.بین دو نیم کره مغزش ارتباط بیشتری ایجاد شده بود.
احساسات و عواطفش بیشتر شده بود.ساعت ها کار شده بود یا شاید هم سالها تا این قسمت بتونه قابلیت انطباق با هر نوع شرایط را پیدا کنه.
یک تیم بزرگ بعد از تحقیقات بی امان و شور و مشورت خیلی زیاد بالاخره یکی از قسمتهای مهم این پروژه را خلق کردند،چیزی که تحسین همه را برانگیخت،قابلیت بوجود آوردن هم نوع حتی از نوع مدل قبلی و حتی منطبق با معیارهای آینده.
قبل ازینکه بیاد تکه ای از الماس نور درونش قرار دادند و بخاطر مسائل حفاظتی و اطلاعات طبقه بندی شده مخفی شد تا در روز موعود که در برنامه ثبت شده بود متبلور بشه و شادی را به اطراف پراکنده کنه.
نیازی نبود که چیز بهتری ساخته بشه،چون حالا اینجا فرشته زمینی پا به دنیا گذاشت.
(تعظیم)
مهم نیست که دنیا چقدر تغییر کنه.با چالش های زیادی روبرو میشیم.یاد می گیریم.یاد میدیم.
یاد می گیریم،یاد می گیریم که خانواده چقدر ارزش داره.یاد می گیریم ارزش ها چی هستند.تجربه می کنیم.نتیجه می گیریم.قواعد را بخاطر می سپاریم.دانش ما تغییر می کنه.دائما عوض میشیم.
خیلی چیزها مثل انسانیت درون ما ریشه دار میشه.یاد می گیریم عاشق بشیم.چه زمینی چه عرفانی.
بالاخره می فهمیم که ریشه هامون با نور پیوند خورده.ما ریشه در خاک نداریم.
پیشرفت می کنیم چون یاد گرفتیم اینطور باشیم.
...یاد گرفتیم.خواستیم که یاد بگیریم.دیگه مثل گذشته هامون نیستیم.تغییر کردیم.
قدمی برداشتیم و صد قدمو احساس کردیم.مهم نیست که دنیا چقدر تغییر کنه،ما همونهایی هستیم که ریشه در نور داریم.
موفق باشید.
تازه دارم میفهمم آهنگ ها چجورین.دارم خوب گوش میدم.درون این همه چیز خاصی وجود داره.
ریتم های درست تسکین دهنده هستند.آرامش بخش.
و همه دنبال یک هدف واحد هستند:تعریف عشق.
ترانه ها معمولا عاشقانه هستند.اصولا ترانه برای عاشق شدن ساخته میشه.
و در موسیقی ایرانی عرفان هم وجود داره.این یعنی عشق به خالق.شعرهایی هم که بزرگان شعر و عرفان گفتند دارای جمله بندی های قابل تعمق هست.خیلی زیاد سعی شده که این اشعار با موسیقی زیبای سنتی ایران ترکیب بشه.خیلی وقتها نتیجه خوبی داشته،ولی بعضی وقتها هم زیبایی را نداره.من فکر می کنم که اون عشق واقعی را نداره.یعنی حس شاعر در آهنگ منتقل نمیشه.
موسیقی میتونه زیباترین بخش زندگی انسان بشه.یادمه جایی نزدیک یک سنتور بودم.با انگشتم سیمهاشو به صدا در آوردم.دیگه دلم نمیخواست از کنارش تکون بخورم.بیشتر از زیبا بود.احساس اینکه با روح انسان پیوند میخوره.انگار که هر دو یکی هستند.
احساس می کنم هر از چند گاهی یک موزیک زیبا به زندگی من وارد میشه.
...این خالق منست که مرا میخواند
سوسک زشت و بد ترکیب و چندش آور.
شیطان شاخدار و صورت جهنمی.
گوژپشت نرث دام.
مرد فیل نما.
زیباست وقتی بفهمی که همونقدر که پروردگار عالم تو رو دوست داره و عاشقته،همونقدر،درست همون اندازه عاشق سوسک قهوه ای چندش آوره.
گل لاله.
پروانه.
فرشته آبی پوش.
زیباست وقتی مثل خالقت فکر میکنی درست همون طوری.
من
تو
دیگران
زیباست وقتی میفهمیم که در دنیای پروردگار زندگی می کنیم.
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
از اینکه فکر کنم این دنیا مثل یک کلاس درسه و آخرش یک امتحان می گیرن و منم ده میشم اصلا خوشم نمیاد.نمره میان ترمم هم دو شد.با این هشت میشه ده.
از زرنگ بودن زیاد هم خوشم نمیاد.درو کردن همه بیستا و خود شیرینی و به فکر بقیه نبودن.
حواسم جمع تو کلاس نیست.دائما فکرم مشغول چیزهایی هست که تقریبا هیچ کدومش کمکی به قبول شدنم نمی کنه.
دوست دارم چرت بزنم.بیخیال همه چی.
دوباره میشه امتحان داد البته اگه یجور دیگه بهت نگاه نکنن.فکر می کنن جزو بچه های زرنگ هستی.شاید فقط فکر میکنن...
اما میدونی و میدونن که درست فکر می کنن.تصمیم بگیر(چشمک)!
کلمه ای که جدیدا معنی خاصی برام پیدا کرده.چیزی که وقتی به کسی نسبتش میدی اون شخص برات مثبت میشه جدا از سن و سالش و جنسیتش و چیزای دیگه.
این حتی به خدا هم نسبت داده میشه.بزرگترین مثبت عالم هستی.در حقیقت از خودش به عاریت گرفته شده.
دوست عزیزترین میشه.دوست چیزای مشترکی با تو داره تا دوستت بشه.شاید یک هدف مشابه.
وقتی قراره روی دوستیت حساب بشه سعی می کنی بهترین کارها را انجام بدی.دوستی سالهای سال میتونه باقی باشه حتی تا آخر عمر.
پیمان دوستی به راحتی شکسته نمیشه،فراموش نمیشه،اگه بشه غم و اندوه با خودش میاره.
دست دادن محکم کردن پیمان دوستیه.
یاد زمانی افتادم که دانشمند دستشو به طرف آسیمو دراز کرد و اون با فکر خودش دست داد.نمیدونم آیا اون با خالق خودش پیمان دوستی ایجاد کرد؟
وقتشه که دست خودمو به نشانه دوستی به آسمان ببرم.جایی که فکر می کنم قراره دوستی که فکر می کنم اون بالاست دستمو فشار بده.مهم نیست که اون بالا هست یا نیست.مهم اینه که اون حالا دوست منه.اینجا یا هر جای دیگه.
روزهای گرمی را پشت سر گذاشتیم.شنیدم هوا دوباره گرم میشه.وقتی آفتاب با تمام قدرتش در نیم روز میتابه یجور تهدید برای موجودات زنده میشه.از جمله ما که دچار گرما زدگی میشیم یا آفتاب سوختگی.
ولی اگه خورشید نتابه گیاهان و در دنبالش تمام موجودات زمین از بین میرن.
دوست یا دشمن؟ حد وسطی هم هست؟ مثلا دوشمن؟ !!!