کلمه ای که جدیدا معنی خاصی برام پیدا کرده.چیزی که وقتی به کسی نسبتش میدی اون شخص برات مثبت میشه جدا از سن و سالش و جنسیتش و چیزای دیگه.
این حتی به خدا هم نسبت داده میشه.بزرگترین مثبت عالم هستی.در حقیقت از خودش به عاریت گرفته شده.
دوست عزیزترین میشه.دوست چیزای مشترکی با تو داره تا دوستت بشه.شاید یک هدف مشابه.
وقتی قراره روی دوستیت حساب بشه سعی می کنی بهترین کارها را انجام بدی.دوستی سالهای سال میتونه باقی باشه حتی تا آخر عمر.
پیمان دوستی به راحتی شکسته نمیشه،فراموش نمیشه،اگه بشه غم و اندوه با خودش میاره.
دست دادن محکم کردن پیمان دوستیه.
یاد زمانی افتادم که دانشمند دستشو به طرف آسیمو دراز کرد و اون با فکر خودش دست داد.نمیدونم آیا اون با خالق خودش پیمان دوستی ایجاد کرد؟
وقتشه که دست خودمو به نشانه دوستی به آسمان ببرم.جایی که فکر می کنم قراره دوستی که فکر می کنم اون بالاست دستمو فشار بده.مهم نیست که اون بالا هست یا نیست.مهم اینه که اون حالا دوست منه.اینجا یا هر جای دیگه.
روزهای گرمی را پشت سر گذاشتیم.شنیدم هوا دوباره گرم میشه.وقتی آفتاب با تمام قدرتش در نیم روز میتابه یجور تهدید برای موجودات زنده میشه.از جمله ما که دچار گرما زدگی میشیم یا آفتاب سوختگی.
ولی اگه خورشید نتابه گیاهان و در دنبالش تمام موجودات زمین از بین میرن.
دوست یا دشمن؟ حد وسطی هم هست؟ مثلا دوشمن؟ !!!
فکر کنم ادامه ندم بهتر باشه.چون به هر حال عقاید و تجربیات من بخودم مربوط میشه.ممکنه با گفتن بعضی مسائل مشکلاتی ناخواسته پیش بیاد.اگر کسی بخواد بیشتر بدونه بهتره خودش دست به اکتشاف بزنه.میدونم که بهش کمک میشه.فقط باید شروع کنید و زندگی خودتونو بشناسید.اینکه کجاییم و به کجا میریم.مرگ پایان هست و اصولا معنای مرگ یعنی پایان یافتن؟
سعی کنیم راجب به این قسمت زندگیمون یعنی رویاهامون بیشتر بدونیم یا اینکه میخواید وقتی به خواب رفتید فقط استراحت کنید؟
شرمنده یه چند روزی نبودم...
ما از جهان شناخت کمی داریم.از اتفاقاتی که رخ میده و دلیل موجهی نداره.چیزی که در موردش در فکر ما مطلبی نوشته نشده،در مغز ما ثبت نشده.
رویاهای ما قسمتی از یک دنیای ناشناخته هست.چیزی که من بهش میگم دنیای درون.بخاطر اینکه برای هر فردی جداگانه وجود داره و رویای هرکسی با دیگری فرق داره.(استثنا هم وجود داره).در رویا مرز مادی که در جهان پیرامونمون هست وجود نداره.هر چیزی یا فکری بسرعت شکل مادی بخودش می گیره.فقط شکل مادی.زمان انگار که وجود نداره.احساسی از گذشت زمان داریم که معمولا اشتباه هست.
در حقیقت رویا پل ارتباطی جهان درون ماست.ما بارها و بارها به درون ناشناخته ها قدم میگذاریم و همه اینها در خاطرمون نمیمونه.شاید کسایی این را ساخته و پرداخته مغز انسان میدونن.ولی آیا با دلایلی که قبلا هم اشاره کردم،مثل پیش بینی آینده،واقعا مغز کوچک انسان قادر هست چنین مسائل پیچیده ای را خودش به تنهایی و فقط با تحلیل تجربیات و مسائل روزمره حل کنه و پیش بینی برای آینده ارائه بده؟ این مرکز افکار انسانها چه منابعی برای حل معادلات داره بجز جهان دور و برش یا اتفاقاتی که در طی سالها بوجود میاد؟
چقدر راجب جهان درونمون میدونیم؟ بیشتر میگم.
به نام خالق درون
گویند که سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولی به خون جگر شود
بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی
مقبول طبع مردم صاحب نظر شود
خیلی سخته راجب چیزی که درونت میگذره حرف بزنی.چون این واقعا یک تجربه شخصیه.اما مردمی که این حقیقت درون را کشف کردن یا حداقل راجبش آگاهی دارن تا حدودی وضعیت تو را درک میکنن.این درونی ترین مکان تو یا همون ته قلبت آفتابی تابش میکنه که خاموشی نداره.آسمونش آبیه.نه قرمز و نه رنگ دیگه و فقط به رنگ آبی آسمانیه.
فعلا... تا بعد... آسمانی باشید.
"یادش بخیر وقتی اومدم.اومدم که باشم و بمونم....لبخند،دسته دسته لبخند.الهی که منو ببری همونجا که میخواهی."
بیشتر ما انسانها یک سوم زندگیمون در خواب میگذره.مثلا اگه نود و نه سال عمر کنیم سی و سه سالشو در خواب بودیم! حالا غیر از اون که بیشترشو در خواب غفلت هستیم.کی بیدار میشیم.خدایا؟؟
از این کل خوابی که داریم بنظرم یک سومش متعلق به رویاهای واقعیه.یعنی یازده سال! این برمیگرده به روند خوابیدن که شامل به خواب رفتن و شروع به خواب دیدن و وارد شدن از خواب به رویا و دوباره برگشت به حالت خواب و بیدار شدن هست.
میدونم که این واقعیت داره.دربارش نضر بدین.نمیخوام متکلم وحده باشم.حالا فرق رویا با خواب چیه.خوب خیلی چیزا.مثل خواب فقط یک سری تصاویر یا یک جور فیلمه که ساخته ذهن هست و معمولا به مسائل روزمره برمیگرده.اما در رویا مثل واقعیت روزمره شما میتونید راجب یک موضوع تصمیم بگیرید یا در واقعیت اون دست ببرید.میتونید زاویه دیدتون را تغییر بدین.فرقش مثل رفتن و دیدن یک فیلمه تا اینکه قدم به خیابان بزارین و تصمیم بگیرین که کجا میخواین برین.تو فیلم نمیشه که.
ولی واقعیت رویا چی هست؟ برای چی بوجود میاد؟ آیا اگر فقط ساخته مغز انسان هست چطور میتونه خودشو با آینده پیوند بده یا باعث حل مشکلات بشه؟ آیا راه حل مسائل روزمره بطور غریزی در ما وجود داره و با دیدن رویا فعال میشه؟
بیشتر میگم...
حتما زیاد برخوردید به کسایی که خواب هاشون تعبیر شده یا شنیدید.آینده درون خواب.
نمیدونم چرا بعضی ها اصرار دارند که خوابها فقط یجور استراحت بدن هست.انگار که اصلا خواب نمیبینند.بهتره بگم رویا نمیبینند.
نمیدونم کتاب عجیب تر از علم را خوندید یا نه.اشاره داشت به خوابهایی که راه حل معضلات بشر بوده.مثل اولین طرز تهیه ساچمه تفنگ های قدیمی که قبل از خوابی که دیده شد به روش غلطک زدن و کلی دردسر و خیلی ناهماهنگ بدست میامد.یا سوییچی که بعد از تعمیر مجدد دوباره خراب میشد و نقشه دقیق ساختش توسط یک آدم ساده نه مهندس و با الهام از یک رویا بدست اومد و مشکلات را حل کرد.
در جایی دیگه یک رویا از راز یک جنایت پرده برداشت و قاتل را معرفی کرد. و و و و و ...
آیا همه اینها فقط یک استراحت ساده است.راجب رویا چی میدونیم؟بیشتر میگم...