طبق عقایدی!.........
هشتاد و چهار میلیون زندگی را پشت سر میگذاریم.خود این عدد خیلی بزرگه.
هر زندگی،نه!... ...شاید ده میلیونش انسانی باشه،یعنی آدم باشیم،ابوالبشر.
شاید فقط همین زندگی را داریم.ما در مرکز دایره ای هستیم که محیطش تحت شرایط زندگی دنیایی قرار داره.یه کم غلنبه شد!
چطوری بگم؟! یعنی اینکه تمام عوامل محیطی ما طوری برنامه ریزی شده که ما تجربه یک زندگی بسوی پیشرفت را تجربه کنیم به عنوان یک روح...یک پروسه تمام عیار،نه یک چیز اتفاقی یا مثل تکامل،تحت شرایط کره زمین.
آقا،خانم حرف من اینه که این سرمایه گذاری بزرگ یعنی زندگی ما اگه با بی برنامگی یا سهل انگاری ما نابود بشه میدونید چی شده؟ نمیدونم،ولی مطمئنم همینم به یقین برنامه ریزی شده.
برنامه یک سرمایه گذاری بزرگ برای یک روح به ظاهر کوچیک.چقدر سخته راجبش حرف زدن.
می بینم که کم کم داره اینجا ، کنج خلوت ما ، شلوغ میشه.!
هزار اسم داری که مثل سابقه کارت میمونه.سالهاست که تجربه کارهاتو داری.
حواست به همه جا هست.خوش برخوردی،متینی،...،هیچ کس بهتر از تو نمیتونه کارها رو سامان بده و ...
تو استخدام میشی به مدت سه ماه تا ببینم چطور میتونی پرونده سنگین اعمال منو پیگیری و سبک کنی.اگه خوب کار کنی بعد سه ماه بیمه میشی.
حقوقتم نوشتی توافقی...شماره حسابتو ندادی؟!
این سریال بود.یادتونه؟
زندگی تلخ جای خودشو به زندگی شیرین میداد.
خدایی نمیدونم چی و چطوری بگم ولی وقت کمی داریم ها! مثلا من سی سال عمر کردم هیچی،کشک،فوق فوقش چهل تا دیگه داشته باشم تو یک متری در بهشت بنزینم تموم میشه،مصرف سوختمم که بالاست.سهمیه هم گرون شده.اونوقت یه ماشین حمل ترافیکی میرسه و ما را تا اوراقی های جهنم بکسل میکنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
آره...باور کن!
تا اونجا که من میدونم دلم براتون بگه که هر گیاهی از نوک برگش تا ته ریشش خاصیت داره!
مثل چایی که میخوریم صد و سی نوع مریضی را درمان میکنه.وقت شد براتون میشمرم...آخه زیاده.
گل پامچال،گل بابونه،برگ بابا آدم،همین دور نریم جعفری خودمون،پیاز...پیاز قاتل مشکلات گوش و حلق و بینی در سرما خوردگیه،و کلی دیگه.
فقط موندم که خاصیت گیاهان اصلا برای چی بوجود آمده اگه قراره که ما چند صباحی زنده کنیم بمیریم و به خاک تبدیل بشیم.میدونید منظورم اینه که اینهمه خاصیت که دوای درد آدمهاست اقلا هشتاد درصد یعنی همش روی یک اصل ساده تکامل بوجود آمده؟ اگه قراره تکاملی برای گیاهان وجود داشته باشه اونها باید از حس غریزی بقا استفاده کنند و مثلا ما را بخورند یا انقدر سم ایجاد کنند که نسل بشر از بین بره و حس رقابت باعث بشه که جایگزین بشر بشند!
......................فکر کنید!
امروز یکی از بهترین روزهای من بود.
تا حالا فکر کردید که تاوان کارهامونو چطور پس میدیم؟ چه خوب چه بد؟ پروسه خرید گوشت توی شرکت ما بستگی داره به ده نفر آدم و سی و سه نفر دیگه که کار میکنند که حقوق بگیرند و کارشون چرخ مجموعه ما را میچرخونه تا هزینه ها پوشش داده بشه.هزینه هزار پانصد نفر دیگه که درگیر شرکت ما هستند.
اون ده نفر اول خرید را به مرحله اجرا میرسونند.حالا گوشته نصیب کی میشه؟ حدس بزنید!...
...خوب معلومه توله سگی که بما پناه آوورده! کی بهش میده؟ یکی از اون سی و سه نفر و اندی!
عجب دنیاییه خدایا! تازه ما زیر مجموعه کل آدمهای کشورمون هستیم که باعث تولید گوشت میشن!
حالا وقتی میبینم که توله ما التماس غذا میکنه وجدانم راحته که بالاخره یکی تاوان کارشو بهش پس میده.تازه دارم می فهمم که حقوقم که بحساب ریخته شد چرا انقدر راحت و بدون تاخیر تو حساب منه! الآن!
هر چیزی تو این دنیای کوچیک عاشق شدن داره.مثل توله سگی که من میشناسمش!
مگه میشه عاشق شدنو در چند جمله خلاصه کرد؟ اینکه عاقبت همه آدم ها بهشت وعده داده شده یا نشده است.اینم دیگه معنایی نداره.چون وقتی شناخت داشته باشی از مرگ هراسی نداری.ازینکه دیر شد ،ازینکه وقت زندگیت در حال اتمامه و تو هیچ کاری برای شناخت بهتر حتی خودت،خودم،خودش نکردی.
روند تجربه همیشه رو به بالاست و با تجربه تر شدن.برگشت به نادانی فقط موقعیه که خودت بخوای و همه چیرو به باد بدی.خدا هم میشینه و نگاه می کنه تا آیا روزی دوباره برگردی.
چرا با کارهایی که میکنیم این روند رشد را به تاخیر میندازیم.؟ مثلا تعصب بیخود روی یک دین یا مکتب.ما کعبه را میخوا یم یا صاحبشو؟ کلیسا را میخوایم یا ملودی نورانیشو؟ اکنکارو میخوایم یا جوهر مقدس الهی رو؟ فرعو میخوایم یا اصلو؟ میخوایم دستی دستی خودمونو بدبخت کنیم و گله کنیم چرا اینطوری شد؟
دارم سعی می کنم با خودم روراست باشم(چشمک)
داشتم گزارش کار روزانه خودمو مرور می کردم.چه چیزایی که یادم نیومد که باقی مونده کارام بود.یا زمانهایی که بیهوده تلف شده بود یا تکرارهایی که تو ذهنم موند.
جایی خوندم که دفترچه ای برای رویاهامون درست کنیم.بنویسیم هر چه که یادمون اومد.بعد یه مدت چیزای جالبی را می فهمیم.سرنخ هایی که در رویاها بدست میاد،مثل گزارشهای روزانه.
بحث رویاها واقعا جالبه،چون قبلا هم گفته بودم که درصد بدرد بخوری از ساعتهای عمرمون در خواب سپری میشه.البته عده ای میخوان بگن که این غریضیه و به مغز بستگی داره.ولی واقعیت فراتر از بینش ناچیز انسانه.مثل علوم ماوراء الطبیعه که علم نمیتونه پاسخگو باشه.
یاد دفترچه رویاهام افتادم.فعلا به امید دیدار و در پناه حق،خدا یا هرچی اسمشو بزارین!
بعدا بیشتر میگم....تو بی کانتینیو....!!!