نیروی بی پایان

تنها آن هستی دارد

نیروی بی پایان

تنها آن هستی دارد

سفر ...

خوب دارم از شوق و شاید بیم می لرزم ....


بالاخره رسید ...


آغاز یک سفر ...


عین جهانگردها یک کوله پشتی و دیگر ....


عشق ...


شاید تا مدتی نباشم اما هر از گاهی اگر به ابادی ای رسیدم ....


شاید ....


فرازی دیگر از کتاب محبوب این روزهایم تقدیم به شما ...


ندانستن . دانش راستین است .


تلاش برای انباشتن دانش . بیماری است .


ابتدا بدانید که بیمارید .


سپس برای سلامتی کوشش کنید .


فرزانه طبیب خود است .


او خود را از تمام دانسته هایش رها نموده


پس در حقیقت یکپارچه و کامل است


برکت باشد .

تسلیم ....

تصور کنید که تمام امیدتان به یک موضوع است و به نوعی مثل


نان شب برایتان مهم است .


خوب حالا استاد به سادگی به شما میگویید . از این صرف نظر کن .....



به راستی فشاری بی رحمانه مینماید ....


چه کسی میگفت راه خدا اسان است و استاد چون مادری تو را


رهنمون است


استاد چون جراحی بی عاطفه دست به چاقو میبرد و با شفقتی


بی مانند دست به کار جراحی میشود ...


فرازی دیگر از کتاب اخیر بذری شد برای مراقبه امروز ...


فرزانه تسلیم آن چیزی است که لحظه حال برای او به ارمغان می آورد .


او میداند که بالاخره خواهد مرد


و به هیچ چیز وابستگی ندارد .


توهمی در ذهنش وجود ندارد


و مقاومتی در بدنش نیست .


او درباره عملش فکر نمیکند .


اعمال او از مرکز وجودش جاری میشوند .


به گذشته نچسبیده


پس هر لحظه برای مرگ آماده است .


همان طور که دیگران پس از یک روز کاری سخت


برای خواب آماده اند .


برکت باشد


صلح و آرامش ...

بی مقدمه فرازی دیگر از همان کتاب ...



تائو هرگز عملی انجام نمی دهد .


ولی همه چیز از طریق آن انجام میشود .


اگر مردان و زنان قدرتمند


می توانستند خود را در آن متمرکز کنند .


دنیا خود به خود متحول میشد


و به آهنگ طبیعی خود باز می گشت .


مردم به زندگی ساده و روزمره خود راضی می شدند


و از هر آرزویی آزاد و رها بودند .


وقتی آرزویی نباشد .


همه چیز در صلح و آرامش است .



برکت باشد .

تائو ...

به طور کاملا تصادفی توسط یک دوست به کتابی دست یافتم به نام 



تائو ت چینگ


جالب اینجا بود که این کتاب منسوب به سری لائی تسی است



با خواندن این کتاب پی به چگونگی تعلیم پنهانی این دانش کهن یافتم


فرازی از این کتاب تقدیم به شما



آنان که می دانند . خاموش باقی می مانند .

آنان که نمی دانند . سخن می گویند .

دهانت را ببند .

حواست را نادیده بگیر .

زندگی ات را فراموش کن .

گره هایت را باز کن .

نگاهت را نرم و لطیف کن .

وگرد و خاک هایت را بتکان .

این هویت اصلی توست .

چون تائو باش .



نمیتوان به تائو نزدیک شد یا از ان دوری کرد .

از آن سود برد یا به آن آسیبی رساند .

آن را گرامی داشت یا آبرویش را برد .

تائو تسلیم کامل است

و به همین دلیل ابدی است . 


برکت باشد .

پایان یک اغاز ....

پایان یک آغاز ...


یا آغاز یک پایان .....


امروز پایانی است بر سومین چرخه از زندگی من ...


و آغازی است بر چهارمین چرخه ...


چرخه ای که اغلب روشن ضمیران در آن به روشنی رسیده اند .


آیا این رسم دیرین به وقوع خواهد پیوست ؟


دیشب کفشهایم را یافتم ...


امشب کمربندم را سفت میکنم . کوله پشتی ام را پر از


نور و صوت خداوندی می کنم و میروم ....


برکت باشد .


کفش هایم کو ....

چند شبه یکی دایم صدام میکنه


خواب اروم رو ازم گرفته  تا چشمم گرم میشه صدام میکنه


تو صداش مهربونی هست . ارامش هست و خیلی حس های اشنای دیگه


اما یه حس غریبی هم توش هست ...


چیزی مثل ترس مثل پریدن تو دره ای که پوشیده از مه هست


و تو نمیدونی که چقدر عمق داره


اما میدونی اون پایین چی در انتظارته ....


تضاد ی که این ندا ایجاد میکنه رعب اوره و خواستنی


نمیتونم احساس دقیق رو بیان کنم کلمه ها کم اوردن ....


این بار نیروی بی پایان مرا به جاده ای مه گرفته فرا میخواند .


با افقی از کوههایی پر برف و خورشیدی هزاران برابر روشن تر از


خورشید این زمین ...


باید امشب بروم


کفشهایم کو ...



نماد گمشده ....

بعد از مدتها انتظار بالاخره کناب نماد گمشده به دستم رسید . با اینکه


نزدیک ۸۰۰ صفحه است تو یک شب خوندمش ( از معایب کتاب خوار بودن


همینه دیگه )



قصد نقد یا توضیحی در مورد کتاب ندارم اما از دیدگاه خودم به قصه نگاه کردم .


نویسنده این کتاب از میان عرفانهای مختلف و نمادهای اونها و با نگاهی به


مکتب فراماسیون ها قصه ای رو طرح کرده که بسیار زیبا ست .


مهم ترین نکته که در اخر کتاب به عنوان نماد گمشده به اون رسیده این


هست که :



تمام مذاهب و عرفان ها به یک چیز اشاره کرده اند و ان این است که خدا را



باید در معبد درون خود بیابی



مثالهایی مثل :



خدا از رگ گردن به ما نزدیک تره


و ایاتی در قران هم موید این مطلب هست


یا قضیه  یک ساعت تفکر  ( تامل ) از ۷۰ سال عبادت بهتره



و نکته مهم دیگر که تمام مکاتب به ان اشاره داره این هست که بشر باید به



سمتی بره تا خدایگونه بشه . چرا که روح بارقه ای از خداست



این کتاب با اینکه مثل راز داوینچی ساختار شکن هست و به نوعی سلسله



مراتب روحانیون مذهبی رو نفی میکنه به نظر من بسیار مذهبی است



به این معنی که به شدت روی بحث ایمان به خدا و جستجو برای خدایگونه



شدن تکیه میکنه و میگه تمام ادیان در حقیقت این راه رو نشون میدن



اما چون اگاهی همه انسانها در یک حد نیست پوسته ای از مراسم و سنتها



و فرامین و حلال و حرام برای اموزش سطوح اگاهی پایینتر دور اون رو گرفته


البته تمام این مسایل در داستانی زیبا که براساس مناسک و



ازمایشهای علمی مستند نوشته شده مورد تحلیل قرار میگیره .



امیدوارم حوصله کنید و این رمان زیبا و تفکر بر انگیز رو مطالعه کنید