حالا که رطوبت زیاد شده صبح ها تا محل کار میریم و در محل کار همه چی با توری سفید پوشیده شده
انگار همه چی در سکوت سرد به فکر فرو رفته
تلاطم کم شده و تقلا کردن کمتر
حالا همه منتظرن نور آفتاب بالا بیاد،تا حالا یاد نداشتن گرما وجود داره،سرما ما را یاد گرمترین پناه گاه میندازه یا گرمترین نور
غروب که برمیگردیم سرما و رطوبت باعث درخشندگیه بیشتر غروب و زیباترین سرخیه دنیا میشه که در لبه ابرها مشهوده
این شکوه و زیبایی قابل تفکره
روزی دیگه به زیبایی تموم شد ولی ما نتونستیم مثل خالقمون باشکوه باشیم
ما زیبایی خلق نکردیم
چرا انقدر کمیم
کوچیکیم
رحمان و رحیم نیستیم مگه چی کم داریم؟
خوب اره ! و اما در مورد کم داشتن ما یعنی چه چیزی کم داریم باید بگم ما اون سیرترو باید پاک کنیم تا بتونیم رحمان و رحیم باشیم .
بتونیم ببخشیم و بی اندازه بخشاینده باشیم خیلی سخته چون برای اینطوری بودنمون شاید بایداز زندگیمون بگذریم که فکر کنم خدا لیاقتشو داشته باشه
حرف اخرم :
با عشق میشه همه ی ادما رحمان و رحیم باشن
عشق
حرف زدن راجع بهش خیلی آسونه ولی نمی دونم چرا در عمل انقدر می لنگیم
ممنون از مطلب خوبت من همیشه به وبتون سر می زنم و منتظر مطالب جدیدتون هستم..موفق باشین