غزل شماره 89:
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و برهاندم از بند ملامت
خاک ره آن یار سفرکرده بیارید
تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت
فریاد که از شش جهتم راه ببستند
آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت
امروز که در دست توام مرحمتی کن
فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت
ای آن که به تقریر و بیان دم زنی از عشق
ما با تو نداریم سخن خیر و سلامت
درویش مکن ناله ز شمشیر احبا
کاین طایفه از کشته ستانند غرامت
در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی
بر میشکند گوشه محراب امامت
حاشا که من از جور و جفای تو بنالم
بیداد لطیفان همه لطف است و کرامت
کوته نکند بحث سر زلف تو حافظ
پیوسته شد این سلسله تا روز قیامت
اقامت امامت سلامت سلامت غرامت قامت قیامت کرامت ملامت ندامت
از کی تا حالا ...........
در کل من بی نظرم نظراتم رو برای اقا شاهین گفتم داداش میثم
اولین نظر بده بی نظر باشه
ا ا ا ا من چقدر حواس پرتم سلام نکردم
سلام داداشی ، بی معرفت نباش و یه سری بزن
سلام
و چه این حافظ این روزها به فکر همگی افتاده...
منم دیشب خیلی جیگرمو جلا دادم با حافظ...
یارب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت...
تو فصل امتحانات آدم همچین اینجور ابیات بهش می چسبن که نگو...
لذت بردیم ممنون.
آدرسم رو نمی ذارم چون یو که تشریف نمیاری و من دست پیش می گیرم که پس نیفتم...
مرسی
زیبا بود...
اک برکت
مرسی
برکت
دوست میدارم...
سلام میثم خان :

در کل شعر زیبایی بود ولی درسش رو هم گرفتم درسش اینه که نباید به نکوهش خدا پرداخت .
باید یه معنا و مفهوم بخصوص داشته باشه ، وایسا یه بار دیگه بخونمش :
اها فکر میکنم در کل شعر در رابطه با خدا میگه همین بیت یکی مونده به اخر مثلا میگه من چه بدی از تو بگم که همه ی افلاک از خوبی تو میگن و همه اونها زبان به حمد تو میگن .
( یه قسمتش رو همونطوری گفتم
لذت بردیم
اهنگ وبتون خوبه همونطور که به اقا شاهین گفتم ارامش بخشه

مرسی
شعر حافظ هم خوشگل بود خیلی باهاش حال کردم