وقتی غم تو دلش میشینه انگار خورشید در بلندترین روز خودش در قائم ترین زاویه ممکن میتابه.
تا حتی یک قطره آبم نمونه که از چشمها یا از چشمه ها جاری بشه.
اون حتی نمیدونه که چطور و چرا باید غمگین بشه....
نمیدونه که بودن یعنی نبودن....نبودن یعنی بودن
میاد تا دل ها رو غمگین کنه....تا اشک در چشم هات بشینه.
تا زیبا فکر کنی....تا لاله ها را سیاه نبینی.
الماس خداوند در برابر الماس زمین....طلای نور در برابر مس زمین.
میاد تا.......
تا....
............
...............
...بهشتی را معامله کنی.
خیلی قشنگ بود رو نکرده بودی
که البته اونقدر نوشتت خوب بود که اون رو میپوشوند
فقط یه نکته ایراد داشت و اونم رنگش بود
میخواستم ببینم فضولش کیه که معلوم شد
سلام من دوباره نوشتت رو خوندم و به یه نکته ای پی بردم در اونجا که گفتی :

الماس خداوند در برابر الماس زمین....طلای نور در برابر مس زمین
شاید یه جورایی خواستی این نکته رو تویه مثال بگی و اونم اینه:
خواستی بگی خدا برای ما با ارزش ترین چیزا رو میزاره ولی ما به اونا یا بی توجه هستیم و یا چیزایی میدیم که در مقابل اونی که خدا داده خیلی بی ارزشه
فهم من تا اینجا کمکم کرد
ازین مترای خیاطی دم دستت بود فهمتو اندازه بگیر ببین چند متره

الان باز قاطی میکنه
فقط ادامه بده افکارتو به جاهای خوبی میرسی از رهگذر ما هم کمک بگیر،دلیل داره!